جدول جو
جدول جو

معنی دوم هدائن - جستجوی لغت در جدول جو

دوم هدائن
کنایه از: به دام انداختن گوسفند جهت دوشیدن شیر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به باد سپرده خرمن و زیر و رو کردن آن
فرهنگ گویش مازندرانی
یک پهلو دراز کشیدن، نوعی استراحت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رها کردن تله آزاد ساختن تله از ضامن
فرهنگ گویش مازندرانی
درخشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ترساندن ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم کردن، رو دادن، لوس کردن، غلتاندن، پرت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دست دادن، فراهم شدن زمینه
فرهنگ گویش مازندرانی
انداختن، پرت کردن، پرتاب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دقیق شدن، شیفته شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گیر انداختن، به دام انداختن، عادت دادن رام کردن حیوان
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تابیدن، حرارت بخشیدن نور خورشید، تاب دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
نهیب زدن به اسب برای پریدن و یا حرکت سریع
فرهنگ گویش مازندرانی
استراحت دادن کوتاه، دور ریختن، پرت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مفعول شدن، مورد لواط قرار گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوش دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
قلمه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نیرو وارد کردن، زور زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دور گرداندن
فرهنگ گویش مازندرانی
دستور دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
ضربه زدن، سرعت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
گذاشتن چوب قیم در زیر شاخه های پرمحصول درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
دواندن
فرهنگ گویش مازندرانی
راه خود را عوض کردن، رو برگرداندن، کنار آمدن، با کسی
فرهنگ گویش مازندرانی